پایگاه بسیج امام خامنه ای (مدظله العالی)

پایگاه بسیج امام خامنه ای (مدظله العالی)

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

از افتخارات حمید این بود که پدرش دوشادوش او در میدان نبرد حضور داشت. گاهی دوستانش می دیدند که پدر و پسر کنار همدیگر قدم زنان از سنگرها دور می شدند و با هم درد و دل می کنند. پسر به عنوان فرمانده با نهایت ادب و احترام به پدر دستور می داد و پدر با تمام وجود و با عشق از او اطاعت می کرد. قبل از عملیات کربلای ۴ به پدرش مأموریت داد به عنوان مسئول نیروهای پیشرو در منطقه عملیاتی مستقر گردد و آنجا را از لحاظ سنگرسازی و امور ضروری آماده کند. پدر با استفاده از تجربه شغلی، سنگری از آهن ساخت که در روزهای سخت عملیات و زیر شدت آتش دشمن حدود بیست تن از رزمندگان به درون آن رفتند. در همان حین، راکتی توسط هواپیمای عراقی رها شد و در نزدیکی سنگر اصابت کرد. بر اثر انفجار تمام دیوارهای سنگر فرو ریخت و گرد و خاک آن را فرا گرفت. اما پس از دقایقی راه خروج مشخص شد و همه جان سالم از آن حادثه به در بردند.

در شب عملیات کربلای ۵ به سنگر پدرش «جانباز شهید حجت اللّه نوبخت» رفت و انگشتر را از دست و چفیه را از دور گردن در آورد و به پدرش داد و گفت: «بعد از شهادتم انگشتر را به پسرم و چفیه را به دخترم بدهید و به آنان بگویید از آنها خوب مواظبت کنند.» آنگاه در حضور پدر به نماز ایستاد و چنان در نماز ضجه و زاری می کرد که گونه ها و محاسنش از اشک خیس شده بود

سردار شهید حمید رضا نوبخت فرمانده تیپ سه لشکر ظفرمند 25 کربلا در کنار پدرش


http://media2.afsaran.ir/siIsrqZ_535.jpg



  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰

و چهل روز گذشت


اربعین حسین هم آمد
در این شب ها
بیاد عمه سادات هم باش
کمی طاقت بیاور زینب
کاروان پیاده ای هم سوی شما میآید
هنوز هم ندای آن پیر میپیچد که
راه قدس از سوریه و کربلاست



http://media2.afsaran.ir/sij2Sr9_535.jpg












  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰

Unknown

http://media2.afsaran.ir/siXy4Pl.jpg

  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰

تماشایی

  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰
افسران - تا دیده ی هر فــ ــتــ ــنـــ ـه گــ ــریــ ــــ کــور شود...!

  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰
شفا یافتن فطرس ملک برای تولدامام حسین(ع)

هنگامی که امام حسین علیه ‏السلام متولد شد، خداوند هزار ملک را به همراهی جبرئیل امین از برای تهنیت و مبارک باد، حضور خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد و جبرئیل چون هبوط به زمین کرد با فطرس ملک که از جمله‏ی فرشتگان مقرب بود ملاقات کرد.
فطرس از جمله‏ی ملکه‏ی عرش بود و به دلیل تأخیر در اجرای امری از اوامر الهی (و ترک أولی) مورد غضب خداوند قرار گرفت و پرودگار او را مخیر نمود که عذاب خویش را در دنیا ببیند یا اینکه در آخرت گرفتاری شود و او عذاب دنیا را اختیار نمود، زیرا که عذاب دنیا موقت و زودگذر و گرفتار آخرت سرمد و تمام‏نشدنی است.
پس خداوند پر و بال او را درهم شکست و در یکی از جزائر دورافتاده افکند و دود عظیمی هم در آن جزیره ایجاد نمود تا او در اذیت باشد. و او در حدود هفتصد سال در آن جزیره معذب بود، تا اینکه جبرئیل با هزار ملک هبوط به زمین کرده و دانست که امر مهمی در زمین روی داده است.
پس از جبرئیل سؤال کرد:
«با این همه شکوه و جلالت به کجا می‏روید؟»
جبرئیل پاسخ داد:«خداوند مولودی به پیامبر اسلام عطا فرموده و ما از برای تهنیت و عرض تبریک به حضور او می‏رویم.»
فطرس عرضه داشت:
«معلوم می‏شود که این مولود در نزد خداوند بسیار گرامی و معزز است» و آنگاه گفت:
«ای جبرئیل! مرا نیز به همراه خود ببر؛ شاید به برکت آن مولود معظم خداوند از سر تقصیر من بگذرد و مرا به مقام خویش برگرداند.»
جبرئیل تقاضای فطرس را پذیرفت و او را به همراه خود به حضور حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم آورد و بعد از عرض سلام و ابلاغ تبریک و تهنیت از طرف حضرت سبحان، حال فطرس را تذکر داد.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای فطرس! پر و بال خود را به قنداقه‏ی این مولود عزیز بکش».

«سپس فطرس پر و بال خویش را به قنداقه‏ی سیدالشهداء علیه ‏السلام کشید و به مجرد این کار پر و بال شکسته‏اش به حالت اول بازگشت و مورد عفو خداوند سبحان قرار گرفت.»

چون فطرس شفا یافت و بخشش خداوند را دریافت، بی‏نهایت شادمان گشت و گفت:
«ای رسول خدا! به جهت منتی که فرزندت حسین بر من دارد سه کار را تا روز قیامت برای او متعهد می‏شوم:
1 - هر کس در هر کجا بر حسین سلام کند، فورا سلام او را به آن حضرت ابلاغ می‏کنم.
2 - هر کس صلوات و درود و تحیت بر آن جناب بفرستد، صلوات او را به آن حضرت عرضه می‏دارم.
3 - هر کس از خانه‏ی خویش به قصد زیارت حسین حرکت کند او را در راه از خطرات حفظ می‏کنم تا اینکه موفق به زیارت قبر آن بزرگوار شود.»
و چون فطرس به طرف آسمان پرواز کرد می‏گفت:
«من مثلی و أنا عتاقة الحسین.»
«چه کسی مثل من است و به مقام من نائل می‏شود و حال آنکه من آزاد شده‏ی حسین هستم.

  • سربازِ گمنام