امام من! مولای من!
وقتی بغض ناباور درد در حنجره ام زندانی است
وقتی واژه ها در پستوی خاطرات گرد گرفته اند ،
وقتی زبانم از تکرار کلام عاجز است ،
وقتی می توانم با چشمانم سخن بگویم ،به کلام احتیاج نیست.
وقتی نگاه من با نگاه تو آشناست ،زبان احتیاج نیست.
پس چشمانم را به تو می سپارم. . .
.
.
نسیمی که در هوا متراکم شده است بوی بهشتی دارد.
- ۹۱/۱۲/۱۲