پایگاه بسیج امام خامنه ای (مدظله العالی)

پایگاه بسیج امام خامنه ای (مدظله العالی)

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

از افتخارات حمید این بود که پدرش دوشادوش او در میدان نبرد حضور داشت. گاهی دوستانش می دیدند که پدر و پسر کنار همدیگر قدم زنان از سنگرها دور می شدند و با هم درد و دل می کنند. پسر به عنوان فرمانده با نهایت ادب و احترام به پدر دستور می داد و پدر با تمام وجود و با عشق از او اطاعت می کرد. قبل از عملیات کربلای ۴ به پدرش مأموریت داد به عنوان مسئول نیروهای پیشرو در منطقه عملیاتی مستقر گردد و آنجا را از لحاظ سنگرسازی و امور ضروری آماده کند. پدر با استفاده از تجربه شغلی، سنگری از آهن ساخت که در روزهای سخت عملیات و زیر شدت آتش دشمن حدود بیست تن از رزمندگان به درون آن رفتند. در همان حین، راکتی توسط هواپیمای عراقی رها شد و در نزدیکی سنگر اصابت کرد. بر اثر انفجار تمام دیوارهای سنگر فرو ریخت و گرد و خاک آن را فرا گرفت. اما پس از دقایقی راه خروج مشخص شد و همه جان سالم از آن حادثه به در بردند.

در شب عملیات کربلای ۵ به سنگر پدرش «جانباز شهید حجت اللّه نوبخت» رفت و انگشتر را از دست و چفیه را از دور گردن در آورد و به پدرش داد و گفت: «بعد از شهادتم انگشتر را به پسرم و چفیه را به دخترم بدهید و به آنان بگویید از آنها خوب مواظبت کنند.» آنگاه در حضور پدر به نماز ایستاد و چنان در نماز ضجه و زاری می کرد که گونه ها و محاسنش از اشک خیس شده بود

سردار شهید حمید رضا نوبخت فرمانده تیپ سه لشکر ظفرمند 25 کربلا در کنار پدرش


http://media2.afsaran.ir/siIsrqZ_535.jpg



  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰
پدرموشکی در گفتگو با سردار چهارباغی
"شهید مقدم همیشه می‌گفت زمانی می‌توانی سرت را به عنوان فرمانده توپخانه بالا بگیری که اولین شلیکت به هدف بخورد. به این سمت برو و ما هم پیگیری کردیم و به نتیجه رسیدیم. حاج حسن تاکید زیادی به سرعت عمل، سریع بودن در جابجایی و مخفی بودن داشت."
مشرق ؛ توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با گذشت دو سال از جنگ و پس از عملیات بزرگ فتح المبین تشکیل شد. با انجام این عملیات و به غنیمت گرفتن حدود 160عراده از توپهای ارتش بعث، فرماندهان عالیرتبه سپاه در صدد ساماندهی آنها و تشکیل یگان توپخانه برآمدند. اما چه کسی بنیانگذار این یگان قدرتمند در سپاه بود؟

حاج حسن طهرانی مقدم را همه با نام پدر موشکی ایران و کسی که پایه گذار بازوی قدرتند سپاه در عرصه موشکی بود می شناسند، اما حاج حسن قبل از اینکه پدر موشکی باشد، پدر توپخانه سپاه بود؛ توپخانه ای که امروز پس از گذشت 30 سال از تشکیل خود به یکی از بازوان قدرتمند سپاه برای مقابله با تهدیدات تبدیل شده است.

برای بازخوانی نقش سردار شهید حاج حسن طهرانی در پایه گذاری این یگان قدرتمند، یکی از شاگردان او عهده دار این مسئولیت شد تا برایمان قدری از ابتدای شکل گیری یگان توپخانه و نقش شهید طهرانی مقدم بگوید. شاگردی که امروز خودش به عنوان فرمانده یگان توپخانه سپاه پاسداران درصدد ادامه راه فرمانده شهیدش است.

«سردار محمود چهارباغی» پس از سردار شهید حسن طهرانی مقدم، سردار شهید حسن شفیع زاده، سردار یعقوب زهدی، سردار سید محمدمیرصفیان و سردار شهید غلامرضا یزدانی، ششمین فرمانده توپخانه سپاه است که متن زیر حاصل گفتگوی یک ساعته مشرق با اوست.

***
* چطور شد که شهید طهرانی مقدم را برای فرماندهی یگان توپخانه برگزیدند؟

حاج حسن از مبارزین انقلاب بود که با شروع جنگ بلافاصله خودش را به جبهه‌ها رساند و در ابتدا، کار خود را با خمپاره شروع کرد و به ایجاد هماهنگی بین آتش‌های خمپاره پرداخت. وقتی در عملیات فتح‌المبین تعداد زیادی قبضه توپ از دشمن به دستمان رسید، فرماندهان سپاه طی حکمی به حسن مقدم او را به عنوان فرمانده توپخانه منصوب کردند تا یگان توپخانه سپاه را شکل دهد. او هم تعدادی از جوانان خوبی که در زمینه خمپاره و دیده‌بانی کار کرده بودند، مثل شهید شفیع‌زاده و یعقوب زهدی را به کار گرفت و هسته اولیه توپخانه را شکل دادند.
 
 
سردار محمود چهارباغی فرمانده توپخانه سپاه

* شما خودتان در آن زمان کجا بودید؟

من خودم در آن زمان نیروی پیاده لشکر امام حسین(ع) و آرپی‌جی‌زن بودم و تا به آن روز قبضه‌های توپخانه را از نزدیک ندیده بودیم. قبضه‌هایی که بسیار نو بود و من آن موقع نمی‌دانستم که سرنوشت ما هم روزی با توپخانه عجین خواهد شد.

با غنیمت کردن این قبضه‌های توپخانه، حسن مقدم برای سازماندهی یگان، محکم‌تر شد و می‌دانست که لازمه تشکیل این یگان داشتن نیروهای متخصص است. برای همین بود که در اولین اقدام، آموزشگاه توپخانه را در همان منطقه جنگی در نزدیکی آبادان در جایی که به انرژی اتمی معروف بود، تشکیل داد.

یادم هست من فرمانده آتشبار بودم که گفتند حسن مقدم کارت دارد. رفتم. یک ماشین تویوتای جیپ داشت که به آن کالسکه می‌گفتند، آمد و گفت: ما گلوله‌هایی ساختیم که بتوانیم برد توپ 130 کیلومتری را از 27 کیلومتر به 35 کیلومتر برسانیم.

او به من گفت: می‌خواهم که تو این گلوله‌ها را امتحان کنی، گفتم: چطور؟ گفت: در جاده اهواز به آبادان.
آن زمان در این جاده هیچکس نبود و فقط رزمنده‌ها گهگاهی در آن تردد می‌کردند.

حاج حسن به من گفت:‌ توپ را بیرون اهواز به سمت آبادان شلیک کن.

ما هم چند دیده‌بان در مسیر گذاشتیم و گلوله‌ها را تست کردیم. این ماجرا نشان می‌دهد که حسن مقدم از همان سال 62 به فکر امور تحقیقاتی بود و ساختار و سازمان توپخانه را از همان ابتدا به صورت بنیادی بنا کرد. در امور تحقیقاتی هم یک آقایی بود که الان هم هست و در آن موقع به کمک حسن کارهای تحقیقاتی را انجام می‌داد.

* با توجه به اینکه نیروی متخصص توپخانه در سپاه وجود نداشت، نحوه استفاده از توپهای به غنیمت گرفته شده در عملیات ها چطور بود؟

برنامه‌ریزی ما در عملیات به گونه‌ای بود که وقتی از دشمن توپ به غنیمت می‌گرفتیم در همان عملیات سر توپخانه را به سمت دشمن برگردانده و شلیک می‌کردیم. اینها کار سختی است، یک زمان شما از سلاحی مثل کلاشینکف استفاده می‌کنید که کار با آن آسان است و همه بلد هستند اما توپخانه یک سامانه تخصصی است که نیاز به محاسبات دقیق، آشنایی با جنگ‌افزار، آتشبار، دیده‌بانی، قوانین تیر و هدایت آتش دارد و چندین تیم باید کار کنند تا یک گلوله خوب شلیک شده و به هدف بخورد.

حسن مقدم ارتباط و هماهنگی فوق‌العاده‌ای با ارتش داشت. آنها را پای کار می‌آورد و حتی از توپخانه در سپاه استفاده می‌کرد این البته به خاطر شخصیت بالایی بود که او داشت. تمام فرماندهان به او اعتماد و اطمینان داشتند و حرف او را قبول می‌کردند که این یک امر بسیار مهم است. همه اینها دست به دست هم داد تا حسن شروع کرد به تشکیل تیپ‌‌ها و لشکرها و در همان زمان کوتاه که فرمانده بود، گروه توپخانه را تشکیل داد.

در همان ابتدای کار به آوردن نیروهای مستعد از جاهای مختلف مرکز توپخانه را راه‌اندازی کرد و در دل آن، گروه‌های توپخانه را شکل داد در حقیقت روش کار حسن این بود که ابتدا گردان‌های مستقل را شکل می‌داد، تقویت می‌کرد و بعد این گردان‌ها تبدیل به گروه توپخانه می‌شدند. در حقیقت حسن در همان ابتدا گردان‌ها و گروه‌ها را شکل داد و در کنارش به سازماندهی امورات دیگر مانند آموزش، تحقیقات، آماد، مهمات، ارتباط با صنعت و ارتباط با سایر کشورها پرداخت. او فقط به ایران بسنده نمی‌کرد. به سایر کشورها می‌رفت و یا نیروهایش را می‌فرستاد تا ببینند اگر چیزی نیاز بود تهیه کنند.
 
 
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم

* نگاه شهید به یگان توپخانه چطور بود؟ چقدر به آینده این یگان نوپا در صحنه جنگ امید داشت؟

نظر او این بود که وقتی بسیجی‌ها در خط مقدم هستند، باید از آتش خوبی برخوردار باشند و همیشه می‌گفت نباید این بچه‌هایی که در خط مقدم می‌جنگند، توسط آتش توپخانه دشمن شهید بشوند بلکه ما باید آتش دشمن را خفه کنیم. بسیار حساس بود که حتما اولین گلوله یا به هدف یا به نزدیکی آنها بخورد و در این زمینه‌ها کار می‌کرد، او توپخانه را به عنوان یک پکیج کامل می‌دید نه اینکه به عنوان بسیاری از عوام، تعریفش از توپخانه یک طنابی باشد که کشیده شود و توپ شلیک شود.

می‌دانست که توپخانه یعنی آموزش، ارتباط با صنعت، مهمات‌سازی، هدایت آتش، تعمیرات توپ، طرح‌ریزی آتش، کارهای تاکیتیکی و دیده‌بانی و در همه این زمینه‌ها کار می‌کرد.

* ولی خود ایشان سابقه و تخصصی در امر توپخانه نداشت. چطور می توانست چنین یگان تخصصی را فرماندهی کند؟

نکته مهم این است که خود حسن مقدم هیچ آموزشی از توپخانه ندیده بود اما آنقدر استعداد داشت که مطالب را در اولین مرتبه می‌گرفت. جلسات زیادی با ارتشی‌ها داشت و آدم‌های خوبی هم در کنارش جمع کرده بود. از تبریز، شیراز، اصفهان، کاشان و تمامی شهرها.

* شما اولین بار کی ایشان را دیدید؟

من تا قبل از ورود به توپخانه حسن مقدم را نمی‌شناختم یک روز که در انرژی اتمی آموزش می‌دیدم، گفتند فرمانده توپخانه سپاه آمده. بعد از عملیات رمضان بود. آنجا اولین بار حسن را دیدم و رفاقت‌مان از همان‌جا آغاز شد.

* با توجه به روحیه رزمندگان که علاقه داشتند در خط مقدم باشند و با توجه به اینکه نوع عملکرد توپخانه اینطور است که این یگان در عقبه لشکرها قرار می گیرد، آیا بچه ها از ورود به یگان توپخانه استقبال می کردند؟

بچه‌ها در ابتدای کار علاقه زیادی به آمدن به توپخانه نداشتند. می‌گفتند توپخانه در عقب ایستاده و آنها می‌خواستند که در خط مقدم باشند. اما حسن با آنها صحبت می‌کرد و توجیهشان می‌کرد، می‌گفت درست است که ما در عقب هستیم اما برد آتش‌مان 27 کیلومتر است و می‌توانیم عمق دشمن را بزنیم. به هرحال بچه‌ها را با صحبت توجیه و جذب می‌کرد. البته کار سختی بود اما حسن این نفوذ و برش را داشت و وقتی از کسی هم نیرویی می‌خواست، تقریبا کسی در مقابل خواسته‌اش ایستادگی نمی‌کرد.

* اما در خصوص واگذاری توپها از لشکرها به یگان مرکزی گاهی این مقاومت ها صورت می گرفت. مثلا از سوی شهید خرازی.

بله. حاج حسین خرازی ابتدا حاضر نبود توپخانه‌اش را واگذار کند اما وقتی محسن رضایی به او دستور داد، او هم قبول کرد و توپخانه لشکرش را به حسن مقدم سپرد چون می‌دانستند که با تشکیل توپخانه مرکزی از تمامی لشکر‌ها در عملیات‌ها و پشتیبانی خواهد شد.

* فارغ از نبوغ نظامی که در سردار شهید طهرانی مقدم بود، اما افراد زیادی ویژگی ایشان را اخلاق و منش و رفتارشان می دانند. شما چقدر از نزدیک با این روحیات حاج حسن اشنا بودید؟

یکی از نکات مهم در زندگی حسن، اخلاق ناب او بود. اگر ما در کل سپاه 10 نفر داشتیم که اخلاق ناب محمدی داشتند، حتما یکی از آنها حاج حسن مقدم و در رأس آنها بود. هیچکس از او دلخور نشد و هر کس را هم که نمی‌شناخت با خنده به استقبالش می‌رفت. یادم هست عملیات که تمام می‌شد، بچه‌ها را جمع می‌کرد برای فوتبال‌بازی کردن. فوتبال هم بسیار خوب و محکم و به قول امروزی‌ها در حد المپیک بازی می‌کرد.

آن زمان که همایش و اینجور مراسم‌ها مرسوم نبود، همایش توپخانه می‌گذاشت. همه نیروها را جمع می‌کرد و یکی از فرماندهان عالیرتبه را برای سخنرانی می‌آورد که همین‌ها موجب ایجاد وحدت و یکدلی بین بچه‌ها می‌شد. اینطور نبود که در اهواز بماند و نیروها را فرماندهی کند. خودش در مناطق عملیاتی حضور پیدا می‌کرد و به بچه‌ها سر می‌زد. بعضی از افراد توپخانه مانند شفیع‌زاده و قاضی را بسیار دوست داشت.
 
 
سردار چهارباغی در کنار سردار شهید طهرانی مقدم

* خاطره ای در این خصوص به یاد دارید؟

یادم هست یک روز در عملیات خیبر یک نفر موشکی ساخته بود و آقای شمخانی و رفیق‌دوست به مقدم گفتند تو باید آن را تست کنی.
حسن قاضی در آن موقع فرمانده گروه توپخانه 61 محرم بود که بعدها به گروه 15 خرداد تغییر نام داد. آن روز برای اولین بار قاضی را با لباس سپاه دیدم که موی سر و صورت خود را کوتاه کرده بود. به او گفتم حسن‌آقا خوش‌تیپ کردی! گفت: حسن مقدم گفته برای تست موشک به منطقه برویم.

با هم به خط مقدم طلائیه رفتند و موشک را تست کردند. بعد از تست موشک، همانجا با عراقی‌ها درگیر شدند که حسن قاضی به شهادت رسید و پیکرش هنوز هم باز نگشته است. این یعنی فرمانده توپخانه کل سپاه و دیگر فرماندهان تحت امر در خط مقدم حضور پیدا می‌کردند.

* وضعیت امروز توپخانه را چقدر مرهون تفکرات آن روز حاج حسن می دانید؟

شهید مقدم همیشه چند سال جلوتر از خود را می‌دید. شاید این موضوع را بارها شنیده باشید. توپخانه را طوری در ذهنش شکل داده بود که این امکانات و ساختاری که امروز داریم در حقیقت نتیجه تفکرات او و شفیع‌زاده است.

حاج حسن می‌گفت باید در سراسر کشور گروه‌های توپخانه قوی داشته باشیم. اینقدر پیگیری کرد و ساخت که ما هنوز هم از نظر گلوله و مهمات اشباع هستیم. صنعت را به شدت بکار می‌گرفت و از آنها می‌خواست و پیگیری‌هایش را در حد رئیس جمهور و وزرا انجام می‌داد و از پتانسیل تمام افرادی که می‌توانست استفاده می‌کرد، ما حتی فرمانده گروه عرب‌زبان هم داشتیم که حسن به آنها می‌گفت بروند و افرادی را که می‌شناسند، شناسایی کنند و بیاورند، گاهی خودش به دنبال افراد می‌رفت.

حتی اگر آنها جوان و بی‌تجربه بودند اما اگر او می‌فهمید که می‌تواند از آنها استفاده کند، خودش به دنبال آنها می‌رفت و به آنها اعتماد می‌کرد و آنها را در امورات مهم به کار می‌گماشت. خود من هیچوقت فکر نمی‌کردم یک روزی فرمانده آتشبار شوم اما حسن مقدم در همان ابتدای کار به ما اعتماد کرد.

* رفتن ایشان از یگان توپخانه در سال 63 چقدر در روند پیشرفت این یگان خلل ایجاد کرد؟

وقتی دشمن اولین موشک‌هایش را به کشور شلیک کرد، مسئولین تصمیم گرفتند پاسخ این اقدام را بدهند، اما سپاه فاقد هرگونه تجربه موشکی بود. بهترین گزینه‌‌ای که آنها برای تشکیل یگان موشکی پیدا کرده بودند حسن مقدم بود. از توپخانه جدا شد و برای تشکیل یگان موشکی رفت. هیچ ناراحتی هم نداشت چون شاگردانی مثل شفیع‌زاده تربیت کرده بود که هرکدامشان یک حسن مقدم بودند. اما ارتباطش را با توپخانه قطع نکرد و در هر مراسم و همایش که او را دعوت می‌کردیم با علاقه می‌آمد.

البته وقتی از توپخانه رفت، تمام فکر و ذکرش را برای تشکیل یگان موشکی گذاشت چون تشکیل این یگان بسیار سخت‌تر از توپخانه بود. ارتباط با خارجی‌ها، ساختن، آموزش و تشکیل یگان موشکی آنقدر سخت بود که کسی باور نمی‌کرد. همانطور که باور نداشتند، سپاه از چنین توپخانه قوی‌ای برخوردار باشد.

* در طول زمان و بعد از شکل گیری یگان توپخانه، توپ های این یگان را چطور تهیه می کردید؟

البته ارتش سابقه توپخانه داشت اما ما نمی‌توانستیم از ارتش توپخانه بگیریم، ما یا باید از خارج می‌خریدیم، یا می‌ساختیم و یا از عراق به غنیمت می‌گرفتیم و همه این 3 مورد را حسن در دستور کار داشت.

البته عمده نیازهایمان را از عراقی‌ها به غنیمت می‌گرفتیم اما همزمان حسن به صنعت فشار می‌آورد که توپ بسازد، صنعتی که مهمترین دستاورد آن در زمان شاه ساخت فشنگ ژ3 بود. توپ‌سازی در دنیا علم سختی است، ساخت همین لوله توپ و در آوردن خان‌ها در لوله کار کشورهای پیشرفته است اما ما با پیگیری‌های حسن توانستیم در این زمینه ورود پیدا کنیم و امروز قدرت توپخانه‌ای که سپاه دارد و گروه‌های متعددی که در سراسر کشور مستقر هستند و این توانمندی که امروز به عنوان مشت محکم رهبری در اختیار نظام است، محصول تفکرات و دید وسیع حسن مقدم در آن زمان است و این پرسنل توانمند امروز در توپخانه سپاه اکثرا شاگردان حسن مقدم و حسن شفیع‌زاده هستند.
 
 
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم

* نوع ارتباط ایشان با نیروهای تحت امرش هم از آن نکاتی است که افراد بسیاری بر آن تاکید می کنند. شما به عنوان یکی از شاگردان و نیروهای شهید طهرانی مقدم چه رابطه ای با فرمانده خود داشتید؟

یادم هست یک بار فرمانده آتشباری بودم. در گیلانغرب چادر زده بودم در شیاری که هیچکس در دنیا نمی‌دانست من کجا هستم. یک مرتبه نیمه‌های شب دیدم یک ماشین با چراغ روشن به سمتم آمد. حسن مقدم بود. گفتم شما اینجا چه کار می‌کنید، گفت: آمدم به شما سر بزنم. قرار بود عملیاتی در سر پل ذهاب صورت بگیرد که من در آنجا بودم و شهید جان‌نثاری هم جانشینم بود. حسن به من گفت مشکلی ندارید؟ گفتم نه.

قدری پول داد و گفت:‌ یک گوسفند بخر برای بچه‌ها قربانی کن و گوشتش را هم بده بچه‌ها بخورند.

ما هیچوقت هیچ کاری از حسن مقدم نخواستیم، هرچند مطمئن بودیم هر خواسته‌ای از او داشته باشیم برایمان انجام می‌دهد، اما هیچوقت از او چیزی نخواستیم ولی وجود حسن برای ما یک اعتماد به نفس بود و می‌دانستیم که می‌توانیم به او اتکا کنیم. دقیقا مانند بچه‌ای که پشتش به پدرش گرم است.

* پیش آمده بود که شما بعد از فرماندهی یگان توپخانه از شهید طهرانی مقدم راهنمایی گرفته باشید؟

شهید مقدم همیشه به من می‌گفت تو زمانی می‌توانی سرت را به عنوان فرمانده توپخانه بالا بگیری که اولین شلیکت به هدف بخورد به این سمت برو و ما هم پیگیری کردیم و به نتیجه رسیدیم. حاج حسن تاکید زیادی به سرعت عمل، سریع بودن در جابجایی و مخفی بودن داشت.
هیچ گاه ارتباطش را با بچه های توپخانه قطع نکرد. یادم هست چند سال قبل مراسمی برای یکی از شهدای نجف‌آباد (مصطفی تقی‌ جراح) گرفته بودیم و وقتی به حسن گفتیم که برای این مراسم سخنران می‌خواهیم، خودش آمد. علاقه زیادی به شهید یزدانی فرمانده قبلی توپخانه داشت که از شاگردان خوب حسن بود و مدتی هم در موشکی جانشین او شد.

حاج حسن یک کوهنورد قهار و مسئول کوهنوردی سپاه بود و من می‌توانم بگویم که او تمام قله‌های مرتفع ایران را فتح کرد. روزی قرار شد هزار نفر از پاسداران را به قله دماوند ببریم. من می‌دیدم که حاج حسن کوه دماوند را مثل آب خوردن بالا رفت.

یک شب خواب دیدیم که به همراه شفیع‌زاده و شهید حبیب کریمی و حسن مقدم از کوه بالا می‌رفتیم. من دیدم که تمام بچه‌های شهیدِ توپخانه در بالای آن کوه ایستاده بودند. وقتی خواستیم حرکت کنیم حسن برگشت و به من گفت: نه، تو نیا، بمان، صبر کن. بعد خودش به همراه بقیه بچه‌ها از کوه بالا رفتند و در خورشید محو شدند. این خواب را من مدتی قبل از شهادت او دیدم.

* خبر شهادت ایشان را چطور شنیدید؟

چند روز قبل از شهادت، در یکی از مراسم‌های سپاه او را دیدم و کلی با هم صحبت کردیم. وقتی خبر شهادت آمد، متوجه ماجرا شدم اما نگران بودم که نکند حسن هم آنجا باشد. وقتی خبر شهادتش را شنیدم چند لحظه فشارم افتاد. ضربه سختی برایمان بود. برای ما که خیلی به او علاقه داشتیم. او را دوست داشتیم چون از نوجوانی در رکابش بودیم. وقتی او را می‌دیدیم تا چند روز سرشار از روحیه بودیم. اما به هرحال حسن عاقبت بخیر شد و حیف هم بود که دیگر در این کره خاکی بماند.

* امروز که توپخانه را با سالهای جنگ مقایسه می‌کنید، وضعیت این یگان در چه سطحی است؟
به هرحال وقتی امروز به گذشته خودمان در عرصه توپخانه نگاه می‌کنیم، طبیعی است که در طول این سال‌ها کارهای زیادی شده است و ما امروز از توانمندی‌های خیلی خوبی برخورداریم که اصلا قابل مقایسه با گذشته نیست. آن زمان افراد با انگیزه داشتیم که البته امروز هم هستند اما امروز ساختار عوض شده و سپاه قادر است اولین گلوله را روی هدف بیاورد و این توانمندی خوبی است که می‌توان با آن عمق دشمن را هدف گرفت.

البته ما امیدواریم هیچ زمان جنگ رخ ندهد اما اگر چنین جنگی به ما تحمیل شد، بچه‌های توپخانه با تمام توان خواهند ایستاد.
  • سربازِ گمنام