پایگاه بسیج امام خامنه ای (مدظله العالی)

پایگاه بسیج امام خامنه ای (مدظله العالی)
  • ۰
  • ۰
تنها یادگار بچگیمان
درست زمانی رخ میده که تو هیئت نشستی 
و همه جا تاریکه
 و زانو هاتو بغل کردی
 و داری های های
 بدون این که به دوربرت توجه کنی
 و یا این که یادت باشه مثلا بزرگ شدی
 گریه میکنی!
  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰
حسینی باش
 تا نگویند در قیامت...
  پرونده ات امضا ندارد.....
  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰

یا حسین (ع)

قرن ها از هجر پسر فاطمه طی شد
یک شب نشد از هجر قیامش بنشینیم

  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰

پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت خرج تحصیل خود را بدست میآورد
یک روز به شدت دچار تنگدستی و گرسنگی شد و فقط یک سکه نا قابل در جیب داشت.
در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد تصمیم گرفت از خانه بعدی تقاضای غذا کند .
با این حال وقتی دختر جوان زیبایی در را برویش گشود دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست.دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است.برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد

پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت:
چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت:هیچ.
پسرک در مقابل گفت:از صمیم قلب از شما تشکرمی کنم.
پسرک که هاروارد کلی نام داشت پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکو کار نیز بیشتر شد.
تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد.. سالها بعد......
زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند.دکترهاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد.او بلافاصله بیمار را شناخت.
مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد برای نجات زندگی وی به کار گیرد.مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید.
روز ترخیص بیمار فرا رسید.زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود . او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند.نگاهی به صورتحساب انداخت
جمله ای به چشمش خورد.
”همه مخارج بیمارستان قبلا با یک لیوان شیر پرداخته شده است“

  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰
25 توصیه امام خامنه ای به دانشجویان در دیدار ماه رمضان 1391

در لینک زیر:

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21718/tosie.pdf

حتما بخونید و عمل عمل کنید.


  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰
"نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد"
نمیدانم که،از خاک وجودم بهره میگیرد
بر این امید میمیرم
که خاک این تن خسته بنای سنگری گردد
چه در کیسه ، چه در یک قالب آجر
فقط دیوار یک سنگر بنای حاصلم باشد
و از صبح سحر تا مغرب هر روز گلوله بر تنم بارد
و رویایی شود کابوس این خوابیده در حسرت
برای بعد مردن من فقط این آرزو دارم......
  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰


ایکاش راه بعضی از مسئولان به پروفایل می افتاد.

ایکاش میدونستند میز و ریاستشون رو از کجا آوردن...

وقتی میگی بی حجابی تو کشور رایج شده شروع میکنن به مسخره...

ما هیچ؛جوابی دارید به این شهدا بدید؟؟؟


شرمنده ایم شرمنده ...................

چی؟دیگه عصر این حرفها نیست؟؟؟

حقوق بشر؟؟؟

آخه کسی نیست بگه:مگه پدر ومادر شهدا بشر نیستند که دلشون رو خون میکنید؟


ای بابا...!!
  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰

علمدار انقلاب

خسته نباشی «آقا» که علمدار انقلابی

خسته نباشی «آقا» این همه سال که رهبری کردی ما را

نگاه می کنم به نامت و می بینم چه زیباست «خامنه ای»، سرشار از همان حروف «خمینی» است، گیرم با یک «آه» بیشتر، با «این عمار»

نگاه می کنم به مرامت و به همین «چفیه» که همراه همیشگی شماست، تا مبادا فراموش کنیم فکه و والفجر مقدماتی را. خرمشهر و بیت المقدس را

اما می دانی!

چفیه خیلی به شما می آید؛ شما که علمداری، فرمانده کل قوایی.

هر جا کم می آوریم،

همین که می بینیم شما رهبر مایی،

آرام می شویم

  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰

آیا وکیلم؟


عاقد دوباره گفت : وکیلم ؟ ... پدر نبود
ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود

گفتند : رفته گل ... نه گلی گم ... دلش گرفت
یعنی که از اجازه بابا خبر نبود

هجده بهار منتظرش بود و برنگشت
آن فصل های سرد که بی درد سر نبود

ای کاش نامه ای ، خبری ، عطر چفیه ای
رویای دخترانه او بیشتر نبود


عکس پدر ، مقابل آیینه ، شمعدان
آن روز دور سفره به جز چشم تر نبود

عاقد دوباره گفت: وکیلم ؟ ... دلش شکست
یعنی به قاب عکس امیدی دگر نبود


او گفت: با اجازه بابا ، بله بله
مردی که غیر خاطره ای مختصر نبود. . .
  • سربازِ گمنام
  • ۰
  • ۰
دخترک رو به من کرد و گفت:واقعا آقا؟!
گفتم:ببخشید چی واقعا؟!
گفت:واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد
گفتم:بله
گفت:اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن، ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشید فقط سر پایین میندازید و رد میشید
گفتم:آره راست میگی، سر پایین انداختن کمه!
گفت:کمه؟ببخشید متوجه نمیشم؟
گفتم:برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(سلام الله علیها) باید زانو زد حقا که سر پایین انداختن کمه اره تو راست میگی...
  • سربازِ گمنام