
اولین کسی بود که آمد و گفت می خواهد معبر را باز کند. چند قدم دوید به سمت میدان مین. ایستاد. همه فکر کردیم ترسیده. کسی گفت: خوب، این طفلک فقط 14 سالشه. برگشت به سمت ما. پوتین هایش را در آورد. گفت: این ها نو اند ، بیت المالند تازه از تدارکات گرفتم . به سمت میدان مین دوید.
- ۹۲/۰۳/۲۵
شیرین ترین اتفاق زندگی تان باد
*************************************
در هر آسمان تیره ای ستاره ای هم وجود دارد
کمی نسیم تازه برای کنار زدن ابرها لازم است
و کمی نگاه به بالا
***********
خدایا
ببخش بر منی که
تن برای حضور دارد
اما دل برای سجود نه
============================
من همانقدر بدم که تو خوبی
حال همه ما خوب است اما توبارو نکن
بروز شدم.