پایگاه بسیج امام خامنه ای (مدظله العالی)

پایگاه بسیج امام خامنه ای (مدظله العالی)
  • ۰
  • ۰
خداوند می‎فرماید من با بصیرت حرکت می‎کنم
بیانات در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر1388/07/15 
یک مطلب راجع به مسائل کلى کشور و انقلاب عرض کنم. ببینید برادران و خواهران عزیز! خداى متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مکه میفرماید: اى پیغمبر! من با بصیرت حرکت میکنم؛ «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و من اتّبعنى»؛خودِ پیغمبر با بصیرت حرکت میکند، تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مکه است؛ آن وقتى که هنوز حکومتى وجود نداشت، جامعه‌اى وجود نداشت، مدیریت دشوارى وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولى‌. اینى که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روى بصیرت تأکید کرده‌ام، به خاطر این است که یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعه‌ى جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت می‎کنند و قدم برمیدارند، همه‌ى تیغهاى دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد. شما در جبهه‌ى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشه‌خوانى بلد نباشید، اگر قطب‌نما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید مى‌بینید در محاصره‌ى دشمن قرار گرفته‌اید؛ راه را عوضى آمده‌اید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطب‌نما همان بصیرت است.

در زندگىِ پیچیده‌ى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حرکت کرد. جوانها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعه‌ى ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئله‌ى بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راه‌هاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است. وقتى بصیرت بود، آنوقت شما میدانید با کِى طرفید، ابزار لازم را با خودتان برمیدارید. یک روز شما میخواهید تو خیابان قدم بزنید، خوب، با لباس معمولى، با یک دمپائى هم میشود رفت تو خیابان قدم زد؛ اما یک روز میخواهید بروید قله‌ى دماوند را فتح کنید، او دیگر تجهیزات خودش را میخواهد. بصیرت یعنى اینکه بدانید چه میخواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید.

در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید
بیانات در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر1388/07/15 
مخاطب من عموم مردمند، بخصوص جوانان؛ همه‌ى مردم کشورند، بخصوص این مناطق حساس. جوانان عزیز! هر چه میتوانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید و نگذارید، نگذارید دشمنان از بى‌بصیرتى ما استفاده کنند؛ دشمن به شکل دوست جلوه کند، حقیقت به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت. امیرالمؤمنین در یک خطبه‌اى از جمله‌ى مهمترین مشکلات جامعه همین را میشمارد: «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب اللَّه». در همین خطبه، امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشکار و ظاهر بشود، کسى نمیتواند زبان علیه حق باز کند. اگر باطل هم خودش را به طور آشکار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت. «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان». آن کسانى که مردم را میخواهند گمراه بکنند، باطل را به صورت خالص نمى‌آورند؛ باطل و حق را آمیخته می‎کنند، ممزوج می‎کنند، آن وقت نتیجه این میشود که «فهنالک یستولى الشّیطان على اولیائه»؛ حق، براى طرفداران حق هم مشتبه میشود. این است که بصیرت میشود اولین وظیفه‌ى ما. نگذاریم حق و باطل مشتبه بشود.

امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى که فعلاً قله‌ى اسلام‌طلبى در دنیاى اسلام است، صفوفى قرار گرفته‌اند؛ استکبار جهانى در قلب آن صفوف است؛ صهیونیست در قلب آن صفوف است. اینها به طور صریح، دشمنان خونى اسلامند، پس دشمنان خونى جمهورى اسلامى‌اند. این شد یک معیار. اگر حرکتى کردیم، کارى کردیم که به نفع این دشمن انجام گرفت، باید بدانیم اگر غافلیم، هوشیار بشویم، بدانیم که داریم راه غلط میرویم. اگر حرکتى کردیم که دیدیم این دشمن را خشمگین میکند، بدانیم که راهمان راهِ درست است. دشمن از پیشرفت ملت ایران خشمگین میشود، از موفقیتهاى شما خشمگین میشود، از استحکام نظام اسلامى خشمگین میشود. شما ببینید از کدامیک از کارهاى ما دشمن خشمگین میشود؛ آن چیزى که دشمن را خشمگین میکند، این همان خط درست است. آن چیزى که دشمن را مشعوف میکند، ذوق‌زده میکند، سعى میکند بر روى او هى تکیه کند؛ در تبلیغات، در سیاست‌ورزى، این آن خط کج است؛ این همان زاویه‌دارى است. این معیارها را در نظر داشته باشید. این معیارها حقایق را روشن خواهد کرد. در بسیارى از موارد آن جائى که اشتباهى پیش مى‌آید، با این معیارها میشود آن اشتباه را برطرف کرد.

به خداى متعال باید توکل کرد، به خدا باید اعتماد کرد، به خداى متعال باید حسن ظن داشت. خداى متعال وعده کرده است: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ آن کسانى که در راه نصرت دینِ خدا حرکت می‎کنند، وقتى حرکت کنند، خدا آنها را نصرت میدهد. بله، طرفدار دین خدا باشیم، کارى هم انجام ندهیم، گوشه‌ى خانه بخوابیم، نصرتى وجود ندارد؛ اما وقتى که حرکت میکنیم براى نصرت دین خدا، ممکن است هزینه هم داشته باشد، اما نصرت قطعى است؛ همچنانى که از اول انقلاب تا امروز، در چالشهاى گوناگون، ملت ایران پیروز شده است؛ این نصرت الهى است. در جنگ تحمیلى، هشت سال، تقریباً همه‌ى دنیاى مطرح آن روز، پشت سر دشمن ما قرار گرفتند و با ما جنگیدند؛ آمریکا به آنها کمک کرد، شوروى به آنها کمک کرد، ناتو به آنها کمک کرد، همسایگان بى‌انصاف به آنها کمک کردند؛ پول دادند، امکانات دادند و همه‌ى اینها در مقابل جمهورى اسلامى قرار گرفتند و قصدشان تجزیه‌ى ایران بود، قصدشان جدا کردن خوزستان بود، قصدشان تصرف سرزمین بود، که بتوانند جمهورى اسلامى را به بى‌کفایتى متهم کنند و ساقط کنند؛ اما خداى متعال تو دهن آنها زد و ملت ایران با صبر خود، با ایستادگى خود، با بصیرت خود، به دشمنان آنچنان ضربه‌اى وارد کرد که عقب‌نشینى کردند. این امکان همیشه در اختیار شماست.

بعضى از کارها از روى بى ‌‌بصیرتى است
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری1388/07/02 
امروز مؤثرترین سلاح بین‌‌المللى علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛ سلاح ارتباطات رسانه‌‌اى است. امروز این قوى‌‌ترینِ سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناکتر است. این سلاح دشمن را شما در بلواهاى بعد از انتخابات ندیدید؟ دشمن با همین سلاح، لحظه به لحظه، قضایاى ما را دنبال میکرد و به کسانى که اهل شیطنت بودند، رهنمود میداد. «و انّ الشّیاطین لیوحون الى اولیائهم لیجادلوکم»؛ دائم به اولیاء خودشان ایحاء میکردند. خوب، این حضور دشمن است دیگر؛ حضور دشمن را از این واضح‌‌تر و روشن‌‌تر میشود فرض کرد؟

باید بصیرت داشت. آنچه که انسان از نخبگان جامعه و جریانات سیاسى و گروه‌‌هاى سیاسى انتظار دارد، این است که با این حوادث، با این خطوط دشمن، با بصیرت مواجه بشوند؛ با بصیرت. اگر بصیرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خیلى از رفتارهاى ما ممکن است تغییر پیدا بکند؛ آنوقت وضعیت بهتر خواهد بود. بعضى از کارها از روى بى‌‌بصیرتى است.

این محورهائى که عرض شد این خطوط دشمن را ما در عمل خودمان و در اظهارات خودمان باید محاسبه کنیم و باید اینها را در محاسبات خودمان بگنجانیم، که اگر اظهارنظرى هم میخواهیم بکنیم، با توجه به اینها باشد؛ عمل و اقدامى میخواهیم بکنیم، با توجه به اینها باشد؛ ببینیم آیا داریم به دشمن کمک میکنیم یا نه. این به نظر من چیز مهمى است.


یکى از وظائف اصلى امروز ما تقویت بصیرت است
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری1388/07/02 
ما نه فقط در عمل احتیاج به شجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. در فهم فقیهانه، احتیاج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود، حتى در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد. درک روشن از کُبریات و صُغریات؛ گاهى انسان کُبریات را درست میفهمد، در صُغریات اشتباه میکند. این درک صحیح از مبانى دین و از موضوعات دینى و از موضوعات خارجىِ منطبق با آن مفاهیم کلى و عمومى یعنى کُبریات و صُغریات احتیاج دارد به اینکه ما شجاعت داشته باشیم، ترس نداشته باشیم؛ والّا ترس از مالمان، ترس از جانمان، ترس از آبرویمان، انفعال در مقابل دشمن، ترس از جوّ، ترس از فضا؛ اگر این حرف را بزنیم، علیه ما خواهند بود؛ اگر این حرف را بزنیم، فلان لکه را به ما خواهند چسباند؛ این ترسها فهم انسان را هم مختل میکند. گاهى انسان به خاطر این ترسها، به خاطر این ملاحظات، صورتِ مسئله را درست نمیفهمد؛ نمیتواند مسئله را درست درک بکند و حل بکند؛ موجب اشتباه خواهد شد. لذا «و لا یخشون احدا الّا اللَّه» خیلى مهم است؛ در این آیه‌‌ى شریفه‌‌ى «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه و کفى باللَّه حسیبا»؛ معلوم میشود شرط بلاغ و ابلاغ و تبلیغ، همین عدم خشیت است که: «و لا یخشون احدا الّا اللَّه». میگوئى: آقا! اگر این کار را بکنم، ممکن است در دنیا سرم کلاه برود. خوب، «و کفى باللَّه حسیبا»؛ محاسبه را به خدا واگذار کنید و بگذارید خدا برایتان محاسبه کند. اگر پرواى قضاوتهاى مردم، داورى‌‌هاى گوناگون مردم را به جاى پرواى از خدا گذاشتیم، مشکل درست خواهد شد؛ چون پرواى از خداى متعال تقواست. اگر این را کنار گذاشتیم و ترس مردم جایگزین شد، آنوقت فرقانى هم که خداى متعال گفته، پیدا نخواهد شد؛ «ان تتّقوا اللَّه یجعل لکم فرقانا»؛ این فرقان ناشى از تقواست؛ روشن شدن حقیقت براى انسان، دستاورد تقواست. و به نظر من این مسئله خیلى مهم است؛ مسئله‌‌ى خشیت از مال و جان و حرف مردم و آبرو و زمزمه‌‌ها و حرفها و حدیثها و تهمتها و اینها، خیلى مهم است؛ اینقدر این مسئله مهم است که خداى متعال به پیغمبرش خطاب میکند و او را برحذر میدارد: «و اذ تقول للّذى أنعم اللَّه علیه و انعمت علیه أمسک علیک زوجک و اتّق اللَّه و تخفى فى نفسک ما اللَّه مبدیه و تخشى النّاس و اللَّه احقّ أن تخشاه»؛ ملاحظه‌‌ى حرف مردم، ملاحظه‌‌ى این تهمتى که خواهند زد، ملاحظه‌‌ى چیزى را که خواهند کرد، نباید کرد؛ «و اللَّه احقّ ان تخشاه». به نظر من یکى از چیزهائى که فتوحات گوناگون امام را ارزانى آن بزرگوار داشت، همین شجاعت او بود، که فتوحات علمى، فتوحات معنوى، فتوحات سیاسى، فتوحات اجتماعى، این مجذوب شدن دلها به آن بزرگوار را - که واقعاً چیز عجیبى بود - به وجود آورد. و شجاعت آن بزرگوار این بود که ملاحظه‌‌ى هیچ چیزى را نمیکرد. بالاخره اهل فتنه مایلند که خشیت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جاى خشیت از خدا بنشانند؛ یعنى مایلند که از آنها ترسیده بشود؛ «الّذین قال لهم النّاس إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل». یعنى اینکه دائماً دارند به ما میگویند: آقا ! «إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم»، جوابش همین است: «فقالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل». نتیجه‌‌اش هم این است: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء». نتیجه‌‌ى این احساس، این درک، این حقیقت روحى و معنوى همین است که: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستى این شجاعت را داشت.

دشمن انواع و اقسام کار را میکند؛ انواع و اقسام فعالیت را میکند؛ عمده هم امروز به گمان من، هدف و آماج توطئه‌‌هاى دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. مى‌‌نشینند طراحى می‎کنند تا ذهن خواص را عوض کنند؛ براى اینکه بتوانند مردم را بکشانند؛ چون خواص تأثیر میگذارند و در عموم مردم نفوذ کلمه دارند. به نظر من یکى از وظائف اصلى امروز ما و شما، همین است: ما بصیرت خودمان را در مسائل گوناگون تقویت کنیم و بتوانیم ان‌‌شاءاللَّه بصیرت مخاطبان و مستمعان خودمان را هم زیاد بکنیم.

انقلاب اسلامى، خیلى ریشه‌‌دار است؛ خیلى قوى است؛ خیلى ارکان مستحکمى دارد؛ و خداى متعال هم پشتیبان ماست؛ همین طور که من بارها از قول امام (رضوان اللَّه علیه) نقل کرده‌‌ام که فرمودند: من از اولى که وارد این قضیه شدیم، دیدم - یا احساس کردم - یک دست قدرتى دارد کارها را پیش میبرد. حقیقتاً همین جور است؛ و این را ایشان به من فرمودند. انسان این دست قدرت الهى را مى‌‌بیند. البته این دست قدرت الهى، قوم و خویشى‌‌اى با ما ندارد - «من کان للَّه کان اللَّه له»، «إن تنصروا اللَّه ینصرکم»، «و لینصرنّ اللَّه من ینصره» - باید در خدمت این راه باشیم؛ خالصانه؛ آنچه که داریم، بیاوریم میدان و براى این راه تقدیم کنیم؛ تلاشمان و کارمان را براى این راه تقدیم کنیم. خداى متعال هم تفضل خواهد کرد؛ لطف خواهد کرد؛ امروز هم همین کار شده و خداى متعال تفضل کرده و سنگ دشمن به سوى خودش برگشته؛ تیرش کمانه کرده به طرف خودش؛ و نتوانستند از توطئه‌‌اى که کردند، طرفى ببندند.

قطعاً این بلواهاى بعد از انتخابات، به نظر آدمهاى خبره و آگاه، برنامه‌‌ریزى شده بود. یعنى انسان با هر کسى از انسانهاى فهیم که با مسائل کشور و با مسائل جهانى آشنا هستند، در میان میگذارد، میفهمد. پریروز من به ایشان همین را عرض کردم؛ گفتم اینها برنامه‌‌ریزى شده بود. ایشان گفتند: قطعاً. یعنى همه این را میفهمند که این کار برنامه‌‌ریزى شده بوده و این یک کار دفعى نبود که بخواهیم بگوئیم یک چیزى پیش آمده. مثلاً دفعتاً کسى بلند شد حرفى زد؛ نه، این کار برنامه‌‌ریزى شده بود؛ از یک مرکزى هدایت میشد. خوب، شکست خوردند دیگر؛ ان‌‌شاءاللَّه این شکست‌‌شان ادامه هم پیدا خواهد کرد. منتها دائم دارند توطئه می‎کنند.
این را هم عرض بکنیم؛ بعضى‌‌ها در فضاى فتنه، این جمله‌‌ى «کن فى الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» را بد میفهمند و خیال می‎کنند معنایش این است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنه‌‌گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.

در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر دائم - آثار صفین را نگاه کنید - مشغول سخنرانى است؛ این طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروه‌‌هاى مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنه‌‌ى عظیمى بود؛ یک عده‌‌اى مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگرى بود؛ این طرف میرفت، آن طرف میرفت، براى گروه‌‌هاى مختلف سخنرانى میکرد - که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست - از آن طرف هم آن عده‌‌اى که «نفر من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود ...» هستند، در روایت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین - یعنى قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین است - انّا قد شککنا فى هذا القتال»؛ ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعى است که یحلب؛ همان ظهرى است که یرکب! گاهى سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستى روشنگرى کنند؛ همه بایستى بصیرت داشته باشند. امیدواریم ان‌‌شاءاللَّه خداى متعال ما را و شما را به آنچه میگوئیم، به آنچه نیت داریم، عامل کند؛ موفق کند.

بصیرت مردم کردستان
پیام تسلیت در پی حادثه‌ی خونین تروریستی در کردستان1388/06/28 
دست جنایتکار و گنهکار مزدوران استکبار و ارتجاع به خون عالم مجاهد و روحانی خدمتگزار جناب ماموستا شیخ الاسلام نماینده‌ی مجلس خبرگان رهبری آلوده شده و آن مرد شریف و خدوم پس از دهها سال دفاع صریح از حق، بدست جنود باطل به شهادت رسیده است. در این چند روز چند عنصر روحانی ارزشمند دیگر از جمله امام جمعه‌ی موقت سنندج و 2 تن از مسئولان قضائی محترم آن استان که پیش از این بزرگوار مجروح و یا شربت شهادت نوشیده اند، به این زنجیره شقاوت و خونخواری در ماه مبارک رمضان و در آستانه‌ی روز دفاع از ملت فلسطین، نشان دهنده‌ی آن است که این جنایتکاران با وجود ادعای دینداری و تعصب مذهبی، نه فقط احترام شهر الله را هتک می‎کنند، بلکه آماج حمله‌‌ی آنان در اصل، همان چیزی است که دستگاه استکبار و برخی دولتهای روسیاه منطقه کمر دشمنی با آن بسته اند. دلبستگی به نظام جمهوری اسلامی و دفاع از آرمانهای اسلامی و مسأله‌ی قدس شریف جرم نابخشودنی این شهیدان و مجروحان عزیز از نظر این مزدوران جنایتکار و اربابان فرعون صفت و قارون منش آنهاست. پس از اردیبهشت معطر امسال کردستان که در آن ندای گوش و دل نواز وحدت اسلامی بیش از همیشه در آن دیار طنین افکند، دستگاه استکبار و استبداد اکنون درصدد انتقام‌گیری از مردم نجیب و مظلوم آن استانند. برای آن دشمنان سنگدل، کرد و فارس و شیعه و سنی تفاوت نمی‎کند. دل پلید و پر کینه‌ی آنان حتی به روحانی کهنسالی چون شهید مظلوم ماموستا شیخ الاسلام نیز با قساوت و شقاوت دست ستم می‌گشاید. لعنت خدا و رسول و مؤمنان بر آن خونخواران و مراکز اصلی پشتیبانی و فرماندهی آنان باد. مردم عزیز کردستان با بصیرت کامل، دشمنان خود را بشناسند و مسئولان امنیت استان مقابله قدرتمندانه با این آدمکشان محارب را در صدر برنامه‌های خود قرار دهند.


افسران جنگ نرم به بصیرت احتیاج دارند
بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها1388/06/08 
کشور در برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى از زمان در معرض یک آزمون سیاسى بسیار تعیین کننده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى قرار گرفت و همان طور که بعضى از دوستان اشاره کردند، هاضمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نظام و کشور توانست حوادث را در درون خودش هضم کند و فائق بیاید. من قبلاً هم گفتم، بروز چنین حوادثى براى ما هیچ خلاف انتظار نیست. یعنى حالا اگر تعبیر دقیقترى بخواهم بکنم، «چندان» نگوئیم؛ «هیچ» خلاف انتظار نیست. یعنى تا حدود زیادى انتظار حوادثى از این قبیل هست، به دلایل گوناگون: رسالتى که براى نظام قائلیم، رسالتى که براى اسلام قائلیم، معنائى که براى جمهورى اسلامى در ذهنمان داریم، تعریفى که جمهورى اسلامى از خودش براى ما در طول این سى سال کرده، هوشمندى مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان و جوانان‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان که به تجربه رسیده، وجود آزادى ناگزیر که به حکم اسلام باید این آزادى در کشور باشد و ما به آن اعتقاد داریم - اعتقاد ما به آزادى یک مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تاکتیکى نیست؛ یک مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى واقعى است. آزادى به همان معنائى که جمهورى اسلامى تعریف میکند، نه به معنائى که غربى‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تعریف می‎کنند، که آن، به نظر ما انحراف است. آنجائى که باید آزادى باشد، نیست؛ آنجائى که باید محدودیت باشد، قیدها گسسته است و آزادى هست! آن را ما مطلقاً قبول نداریم؛ تو رودربایستى غرب هم گیر نمیکنیم. ما آزادى را با همان مفهوم اسلامى خودش قبول داریم، که البته تو آن آزادى بیان هست، آزادى رفتار هست، آزادى فکر هست - این حوادث چندان خلاف انتظار نیست. آنچه که مهم است این است که یک انسان با شرف، مؤمن، معتقد به اهداف والاى جمهورى اسلامى، بداند که در این جور حوادث چه کار باید بکند؛ این، مهم است. این، آن چیزى است که مخاطبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى من با شما دانشگاهیان را در این مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خاص الزامى میکند، که من - البته کوتاه صحبت میکنم، بنا هم ندارم در این زمینه تفصیلاً حرف بزنم - در چند روز پیش هم که جوانهاى دانشجو اینجا بودند - حسینیه همین طور که حالا اجتماع هست، اجتماعى بود از جوانها - به آنها گفتم که ما با جنگ نرم، با مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نرم از سوى دشمن مواجهیم، که البته خود جوانها هم همین را هى گفتند؛ مکرر قبل از اینکه بنده بگویم، آنها هم هى گفتند و همه این را میدانستند. آنى که من اضافه کردم این بود که گفتم: در این جنگ نرم، شما جوانهاى دانشجو، افسران جوان این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید. نگفتیم سربازان، چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنى سرباز هیچگونه از خودش تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرى و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و یگانهاى بزرگ، چون آنها طراحى‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى کلان را می‎کنند. افسر جوان تو صحنه است؛ هم به دستور عمل میکند، هم صحنه را درست مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید؛ با جسم خود و جان خود صحنه را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌آزماید. لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند، عمل هم دارند، تو صحنه هم حضور دارند، اوضاع را هم مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینند، در چهارچوب هم کار می‎کنند. خوب، با این تعریف، استاد دانشگاه چه رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دارد؟ اگر در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى مسائل اجتماعى، مسائل سیاسى، مسائل کشور، آن چیزهائى که به چشم باز، به بصیرت کافى احتیاج دارد، جوان دانشجوى ما، افسر جوان است، شما که استاد او هستید، رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بالاترِ افسر جوانید؛ شما فرمانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى هستید که باید مسائل کلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسائى بکنید؛ هدفهاى دشمن را کشف بکنید؛ احیاناً به قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى دشمن، آنچنانى که خود او نداند، سر بکشید و بر اساس او، طراحى کلان بکنید و در این طراحى کلان، حرکت کنید. در رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى مختلف، فرماندهانِ بالا این نقشها را ایفا می‎کنند.

خوب، حالا استادى که بتواند این نقش را ایفا کند، آن استاد شایسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى حال و آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نظام جمهورى اسلامى است. توقع از اساتید محترم این است. جوانهایتان را توجیه کنید. منظورم این نیست که بنشینید زید و عمرو سیاسى را برایشان معرفى کنید. نه، اصلاً من موافق هم خیلى نیستم. اسم آوردن از زید و عمرو و بکر و ... این چیزها، کمکى به حل مشکل نمیکند. به اینها قدرت تحلیل بدهید. به اینها توان کار و نشاط کار بدهید. چه جور؟ با امید دادن؛ با امید بخشیدن. فضاى کلاس را، فضاى محیط درس و دانشگاه را فضاى امید کنید؛ امید به آینده. بدترین بلائى که ممکن است بر سر یک نسل در یک کشور بیاید، ناامیدى است، یأس است. اینکه میگویند: آقا! چه فایده دارد؟ فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى ندارد. این روحیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى «فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى ندارد» - یأس از آینده - سم مهلک همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى فعالیتهاست؛ چه فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى، چه حتّى فعالیتهاى علمى، فعالیتهاى پژوهشى. این کسانى که کشفیات بزرگ را در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى علوم تجربى و دانشهاى گوناگون انجام دادند، اینها اگر ناامید از نتیجه بودند، قطعاً به اینجا نمیرسیدند. امید، آن نیروى عظیمى است که انسان را پیش میبرد. جوان ما را ناامید کنند از کشورش، از انقلابش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، از دولتش، از دانشگاهش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى علمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى شغلى‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش. این خیلى مضر است. این کارى است که تو برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى دشمنان ما و مخالفین نظام وجود دارد. به نظر من یکى از کارهاى اساسى این است. محیط را براى دانشجو، محیط نشاط، محیط امید، محیط حرکت به جلو قرار دهید.

نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد
بیانات در دیدار دانشجویان و نخبگان علمی1388/06/04 
مواظب باشید توى این قضایاى سیاسى کوچک و حقیر نبادا دانشگاه تحت تأثیر قرار بگیرد؛ نبادا کار علمى دانشگاه متزلزل شود؛ نبادا آزمایشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى ما، کلاسهاى ما، مراکز تحقیقاتى ما دچار آسیب بشوند؛ حواستان باشد. یعنى یکى از مسائل مهم در پیش روى شما، حفظ حرکت علمى در دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست. دشمنها خیلى دوست میدارند که دانشگاه ما یک مدتى لااقل دچار تعطیلى و تشنج و اختلالهاى گوناگونى باشد؛ این برایشان یک نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مطلوب است؛ هم از لحاظ سیاسى برایشان مطلوب است، هم از لحاظ بلندمدت؛ چون علم شما از لحاظ بلندمدت به ضرر آنهاست؛ لذا مطلوب این است که دنبال علم نباشید.

حالا شما جوانانى که گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونى چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید. یا مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با نفاق جدید، یا تعریف عدالت. من اینجا بیایم بنشینم یک بحث فلسفى بکنم، عدالت چند شعبه دارد، چه جورى است. حالا بامزه این است که ایشان میگویند توى یک جمله بیان کنید. معروف است یک نفرى زمان شیخ انصارى پسرش را آورده بود نجف. دید طلبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها درس میخوانند و ملا میشوند و شیخ انصارى هم خوب، شخص بزرگى بود؛ هوس کرد پسرش را طلبه کند. آمد به پیش شیخ انصارى، گفت شیخنا! این نوجوان را من آورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام و خواهش میکنم تا فردا که میخواهیم راه بیفتیم برویم، شما او را فقیه کنید!

عزیزان من! شرط اصلى فعالیت درست شما در این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى جنگ نرم، یکى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش نگاه خوشبینانه و امیدوارانه است. نگاهتان خوشبینانه باشد. ببینید، من در مورد بعضى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان به جاى پدربزرگ شما هستم. من نگاهم به آینده، خوشبینانه است؛ نه از روى توهم، بلکه از روى بصیرت. شما جوانید - مرکز خوشبینى - مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد، نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دارد» شد، به دنبالش بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عملى، به دنبالش بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تحرکى، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً دیگر حرکتى وجود نخواهد داشت؛ همانى است که دشمن میخواهد.


اگر بصیرت نداشته باشیم ضربه خواهیم خورد
بیانات در مراسم تنفیذ حکم دهمین دوره ریاست جمهورى1388/05/12 
تجربه‌هائى هم این انتخابات داشت. یک تجربه براى ملت ما و مسئولان ما بود که من اصرار دارم بر اینکه این تجربه را همه‌مان جدى بگیریم؛ هم مسئولان جدى بگیرند، هم آحاد مردم جدى بگیرند. و آن تجربه این است که باور کنیم که همیشه امکان ضربه زدن از سوى دشمنان انقلاب و دشمنان ایران اسلامى هست؛ حتى در بهترین شرائط. همیشه کمین دشمن را در نظر داشته باشیم. غفلت از اینکه ممکن است به حرکت عمومى ملت ایران ضربه‌اى وارد شود، چیز خطرناکى است. هشیار باشید. این همان توصیه‌ى امیر مؤمنان (سلام الله علیه) است که فرمود: «و من نام لم‌ینم عنه». در عرصه‌ى زندگى سیاسى دچار خواب‌آلودگى نشویم؛ در پشت سنگرها خوابمان نبرد. اگر تو خوابت برد، باید بدانى که دشمن ممکن است بیدار باشد. این تحلیل نیست که ما میگوئیم، اطلاع است. دشمنان نظام جمهورى اسلامى سعى کردند، تلاش کردند، شاید بتوانند در فضاى آزادى‌اى که نظام اسلامى به مردم داده است، براى مردم دغدغه و دردسر درست کنند. سعى کردند، پول خرج کردند، رسانه‌هاى زیادى را به کار انداختند، عوامل بسیارى را بسیج کردند، شاید بتوانند از این وضعیتى که براى ملت ایران یک عید به حساب مى‌آمد، یک جشن بزرگ ملى به حساب مى‌آمد، وضعیتى علیه ملت ایران درست کنند؛ تلاش شد. این تجربه بایستى براى ما - همه‌ى ما، همه‌ى آحاد مردم - تجربه‌ى هشداردهنده‌اى باشد. اگر ما در صحنه‌ى زندگى سیاسى و اجتماعى به همدیگر بدبین باشیم، به چشم دشمن به یکدیگر نگاه کنیم، این فرصت براى دشمنان حقیقى ما پیش خواهد آمد. اگر فکر نکنیم، اگر بصیرت نداشته باشیم، اگر فراموش کنیم که دشمنانى در کمین انقلابند، ضربه خواهیم خورد؛ این براى ما تجربه شد.

بلاهائى که بر ملتها وارد میشود بر اثر بى‌بصیرتى است
دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر1388/05/05 
اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهائى که بر ملتها وارد میشود، در بسیارى از موارد بر اثر بى‌بصیرتى است. خطاهائى که بعضى از افراد می‎کنند - مى‌بینید در جامعه‌ى خودمان هم گاهى بعضى از عامه‌ى مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهائى می‎کنند. نخبگان که حالا انتظار هست که کمتر خطا کنند، گاهى خطاهایشان اگر کماً هم بیشتر نباشد، کیفاً بیشتر از خطاهاى عامه‌ى مردم است - بر اثر بى‌بصیرتى است؛ خیلى‌هایش، نمیگوئیم همه‌اش.
بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جمله‌ى امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».(3) میدانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائى را میزد که دوست میزند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان - میخواندند. حالا شما باشید، چه کار میکنید؟ به شما میگویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگوئید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضى‌شان مثل خوارج که خیلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلى. امیرالمؤمنین از تاریکى شب استفاده کرد و از اردوگاه خوارج عبور کرد، دید یکى دارد با صداى خوشى میخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّیل» - آیه‌ى قرآن را نصفه شب دارد میخواند؛ با صداى خیلى گرم و تکان دهنده‌اى - یک نفر کنار حضرت بود، گفت: یا امیرالمؤمنین! به به! خوش به حال این کسى که دارد این آیه را به این قشنگى میخواند. اى کاش من یک موئى در بدن او بودم؛ چون او به بهشت میرود؛ حتماً، یقیناً؛ من هم با برکت او به بهشت میروم. این گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد که دشمنان کشته شدند و مغلوب شدند، امیرالمؤمنین آمد بالاسر کشته‌هاى دشمن، همین طور عبور میکرد و میگفت بعضى‌ها را که به رو افتاده بودند، بلندشان کنید؛ بلند میکردند، حضرت با اینها حرف میزد. آنها مرده بودند، اما میخواست اصحاب بشنوند. یکى را گفت بلند کنید، بلند کردند. به همان کسى که آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: این شخص را میشناسى؟ گفت: نه. گفت: این همان کسى است که تو آرزو کردى یک مو از بدن او باشى، که آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناک میخواند! اینجا در مقابل قرآن ناطق، امیرالمؤمنین (علیه افضل صلوات المصلّین) میایستد، شمشیر میکشد! چون بصیرت نیست؛ بصیرت نیست، نمیتواند اوضاع را بفهمد.

بنده بارها این جبهه‌هاى سیاسى و صحنه‌هاى سیاسى را مثال میزنم به جبهه‌ى جنگ. اگر شما تو جبهه‌ى جنگ نظامى، هندسه‌ى زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهاى بزرگ هست. براى همین هم هست که شناسائى میروند. یکى از کارهاى مهم در عمل نظامى، شناسائى است؛ شناسائى از نزدیک، که زمین را بروند ببینند: دشمن کجاست، چه جورى است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه کار باید بکنند. اگر کسى این شناسائى را نداشته باشد، میدان را نشناسد، دشمن را گم بکند، یک وقت مى‌بینید که دارد خمپاره‌اش را، توپخانه‌اش را آتش میکند به طرفى، که اتفاقاً این طرف، طرفِ دوست است، نه طرفِ دشمن. نمیداند دیگر. عرصه‌ى سیاسى عیناً همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت مى‌بینید آتش توپخانه‌ى تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتى است که آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان. آدم دشمن را بشناسد؛ در شناخت دشمن خطا نکنیم. لذا بصیرت لازم است، تبیین لازم است.

یکى از کارهاى مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقائق را بدون تعصب روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت، باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفین یکى از کارهاى مهم جناب عمار یاسر تبیین حقیقت بود. چون آن جناح مقابل که جناح معاویه بود، تبلیغات گوناگونى داشتند. همینى که حالا امروز به آن جنگ روانى میگویند، این جزو اختراعات جدید نیست، شیوه‌هاش فرق کرده؛ این از اول بوده. خیلى هم ماهر بودند در این جنگ روانى؛ خیلى. آدم نگاه میکند کارهایشان را، مى‌بیند که در جنگ روانى ماهر بودند. تخریب ذهن هم آسانتر از تعمیر ذهن است. وقتى به شما چیزى بگویند، سوءظنى یک جا پیدا کنید، وارد شدن سوء ظن به ذهن آسان است، پاک کردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبهه‌افکنى میکردند، سوء ظن را وارد میکردند؛ کار آسانى بود. این کسى که از این طرف، خودش را موظف دانسته بود که در مقابل این جنگ روانى بایستد و مقاومت کند، جناب عمار یاسر بود، که در قضایاى جنگ صفین دارد که با اسب از این طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودى میرفت و همین طور این گروه‌هائى را که - به تعبیرِ امروز، گردانها یا تیپهاى جدا جداى از هم - بودند، به هر کدام میرسید، در مقابل آنها مى‌ایستاد و مبالغى براى آنها صحبت میکرد؛ حقائقى را براى آنها روشن میکرد و تأثیر میگذاشت. یک جا میدید اختلاف پیدا شده، یک عده‌اى دچار تردید شدند، بگو مگو توى آنها هست، خودش را بسرعت آنجا میرساند و برایشان حرف میزد، صحبت میکرد، تبیین میکرد؛ این گره‌ها را باز میکرد.

بنابراین، بصیرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مى‌بیند که متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‌بصیرتى‌اند؛ نمیفهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یک حرفى یکهو به نفع دشمن میپرانند؛ به نفع جبهه‌اى که همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نیستند، نیت بدى هم ندارند؛ اما این است دیگر. بى‌بصیرتى است دیگر. این بى‌بصیرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوى تقلیدى - که هر چه گفت، شما قبول کنید. نه، این را من نمیخواهم - از بین ببرید. کسانى هستند که میتوانند با استدلال، آدم را قانع کنند؛ ذهن انسان را قانع کنند. و حتّى حضرت ابى‌عبداللَّه‌الحسین (علیه‌السّلام) هم از این ابزار در شروع نهضت و در ادامه‌ى نهضت استفاده کرد. حالا چون ایام مربوط به امام حسین (علیه‌السّلام) است، این جمله را عرض کرده باشیم:

امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهى از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منى و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان - حضرت بیانات عجیبى دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه‌ى کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. در خود عرصه‌ى کربلا حضرت اهل تبیین بودند، میرفتند، صحبت میکردند. حالا میدان جنگ است، منتظرند خون هم را بریزند، اما از هر فرصتى این بزرگوار استفاده میکردند که بروند با آنها صحبت بکنند، بلکه بتوانند آنها را بیدار کنند. البته بعضى خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضى خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. آنهائى که خودشان را به خواب میزنند، بیدار کردن آنها مشکل است، گاهى اوقات غیر ممکن است.

دیدار مردم قم به مناسبت قیام نوزدهم دى1387/10/19 
ملت مسلمان ما باید همین عزم راسخ را در ذهن خود، در دل خود نگه دارد؛ این بصیرت را مغتنم بشمارد؛ این آگاهى و بیدارى را که نصیب این ملت شده است، مغتنم بشمارد و حضور خود را حفظ کند؛ مواضع خود را آشکارا نشان بدهد و به دنیا اعلام کند که جمهورى اسلامى بر سر مواضع ظلم‌ستیز خود ایستاده است و براى آن، مقاومت و فداکارى خواهد کرد و مسلماً آنچه که به دست خواهد آورد، از آنچه که از دست خواهد داد، بمراتب گرانبهاتر و ارزشمندتر خواهد بود. و مطمئناً روح مطهر شهیدان عزیز ما و روح مطهر امام بزرگوار ما پشتیبان ملت ایران و پشتیبان این مجاهدتها و دفاعهاى جانانه خواهند بود و ان‌شاءاللَّه پیروزى را همه‌ى ملتهاى مسلمان در آینده‌هاى نه چندان دورى جشن خواهند گرفت.

بصیرت آگاهى صبر
دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت‏1387/09/24 
نهضت عظیم اسلامى، همت مردم، رهبرىِ شخصیت بى‌نظیرى مثل امام - که حقاً و انصافاً شخصیت بى‌نظیرى بود - کار خودش را کرد. «صبر» و «بصیرت». بنده بارها از کلام امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) این را نقل کرده‌ام: «لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر»؛ بصیرت - آگاهى - و صبر؛ یعنى استقامت، پافشارى، خسته نشدن. این دو خصوصیت در ملت ایران پیدا شد و کار خودش را کرد و انقلاب پیروز شد. در واقع تشکیل نظام جمهورى اسلامى، پاسخى بود به نیاز بلندمدتِ تاریخىِ ملت ایران. ملت ایران از دل آرزوهاى تاریخى خودشان، جمهورى اسلامى را عَلم کردند و سر پا کردند. خوب، بدیهى است وقتى که یک نظامى اینجور در آرزوهاى دیرین مردم ریشه دارد، این نظام ماندنى است؛ این نظام قابلیت بقاء دارد، قابلیت رشد دارد، ریشه میدواند و دشمنى با این نظام آسان نیست. و این اتفاق افتاد.


آگاهى‌هاى خودتان را نسبت به امروز و دیروز و فردا افزایش بدهید
بیانات در دیدار جمعى از دانش‏آموزان و دانشجویان در آستانه‏ى سالروز سیزده آبان1387/08/08 
فرداى این کشور، فرداى این ملت، به احساس مسئولیت امروز شما نیازمند است. احساس مسئولیت کنید که چه بشود؟ که خود را بسازید؛ از لحاظ علمى بسازید، از لحاظ ایمان و تقوا بسازید، بصیرت خودتان را زیاد کنید، آگاهى‌هاى خودتان را نسبت به امروز و دیروز و فردا افزایش بدهید. ده سال دیگر، دوازده سال دیگر، همه‌ى شما جمعیتى که اینجا هستید و نظائر شما در سرتاسر کشور، جوانان تحصیل‌کرده‌اى هستند که وارد میدان عرصه‌ى زندگى ملت ایران خواهند شد و بسیارى از شماها مسئولیتهائى در اختیارتان خواهد بود. رؤساى جمهور آینده، وزراى آینده، مدیران آینده و برجستگان گوناگون بخشهاى مختلف آینده - آن کسانى که طراحند، برنامه‌ریزند، متفکرند، تئوریسین اداره‌ى کشور هستند - از میان شماها پدید مى‌آیند؛ از میان شماها برمیخیزند. این مدیران و این برنامه‌ریزان، هم باید عالم باشند، هم به معناى حقیقى کلمه باید متدین، پاکدامن و بصیر باشند. این نمیشود، مگر اینکه شما از حالا خودتان را آماده کنید. 

بصیرت و صبر نیاز جوان دانش‌ور امروز
پیام به کنگره اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان1387/05/10 
امیدواریم این گردهمایی، شما را به بصیرت و صبر که نیاز جوان دانش‌ور امروز است، هرچه نزدیکتر کند. از این فرصت‌ها و از فرصت جوانی برای اعتلای معنوی و فکری بهره بگیرید. کشور شما به نسل جوان مومن و اندیش‌مند و پر‌انگیزه، از همه چیز و از همیشه بیش‌تر نیازمند است.

این پرچم را کسانى میتوانند بلند کنند که اولاً بصیرت داشته باشند
دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص)1387/05/09 
زندگى پیغمبر را میلى مترى باید مطالعه کرد. هر لحظه‌ى این زندگى یک حادثه است؛ یک درس است؛ یک جلوه‌ى عظیم انسانى است؛ تمام این بیست‌وسه سال همینجور است. جوانهاى ما بروند تاریخ زندگى پیغمبر را از منابع محکم و مستند بخوانند و ببینند چه اتفاقى افتاده است. اگر شما مى‌بینید امتى به این عظمت به وجود آمد - که امروز هم بهترین حرفها، بهترین راهها، بزرگترین درسها، شفابخش‌ترین داروها براى بشریت توى همین مجموعه‌ى امت اسلامى است - این جور به وجود آمد، گسترش پیدا کرد و ریشه‌دار شد. والّا صرف اینکه حق با ما باشد، ما پیش نمیرویم؛ حق همراه با ایستادگى. امیرالمؤمنین - بارها من این جمله را از آن بزرگوار نقل کردم - در جنگ صفین فرمود: «لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر». این پرچم را کسانى میتوانند بلند کنند که اولاً بصیرت داشته باشند، بفهمند قضیه چیست، هدف چیست؛ ثانیاً صبر داشته باشند. صبر یعنى همین استقامت، ایستادگى، پابرجائى. این را ما باید از بعثت درس بگیریم.

دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص)1387/05/09 
امروز امت اسلامى باید احساس بعثت بکند؛ خود را مبعوث بداند؛ آگاهانه و با بصیرت حرکت و اقدام کند؛ بر علم خود اضافه کند، بر توانائیهاى خود اضافه کند، بر انسجام ملى و انسجام بین‌الملل اسلامى خود اضافه کند. و بین ایشان توحید کلمه خیلى مهم است.

خطبه‏ هاى نماز عید سعید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی1385/08/02 
اهمیت انتخابات خبرگان - که شاید هیچ کدام از انتخاباتهاى کشور به این درجه‌ى از اهمیت و حساسیت نباشد - در این است که با این انتخابات، مردم افراد خبره‌ى مورد اعتماد خودشان را انتخاب مى‌کنند تا اینها آماده‌ى به کار باشند براى لحظه‌ى حساس فقدان رهبرى در کشور. این مجموعه‌ى مورد اعتماد ملت باید بنشینند و با بصیرت کامل، رهبرى را که قادر بر اداى تکالیف رهبرى مى‌دانند، انتخاب کنند و به مردم معرفى کنند.

خطبه‏ هاى نماز عید سعید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی1385/08/02 
در دوره‌ى قبل - یعنى هشت سال قبل که انتخابات مجلس خبرگان بود - از چند ماه قبل از انتخابات، رادیوهاى بیگانه تبلیغات خود را شروع کردند تا مردم را نسبت به این انتخابات دلسرد کنند، تا آنان در انتخابات شرکت نکنند. هدف آنها همین بود که این معضل و گره بزرگ را در کشور به وجود آورند تا این دستگاه صاحب صلاحیت در کشور وجود نداشته باشد. مردم ما به توفیق الهى و به دستگیرى و هدایت الهى، برخلاف آنچه که دشمنان مى‌خواستند، با یک حضور قوى و پرشور در عرصه‌ى انتخابات شرکت کردند و این اعضاى مجلس کنونى خبرگان را - که در آخر دوره‌ى خود به سر مى‌برد - انتخاب کردند. برادران و خواهران بدانید: امروز هم این انتخابات بسیار مهم است و شرکت در آن، به مصالح اساسى ملت و کشور ارتباط پیدا مى‌کند. هر چه این مجلس قویتر ،معتبرتر، پایدارتر، بصیرتر و بیناتر باشد، آینده‌ى کشور بیشتر تضمین شده است.دراین انتخابات، با شور تمام و با بصیرت کامل شرکت کنید؛ افراد موردى اعتمادى را که خودتان مى‌شناسید یا اشخاص مورد اعتماد آنها را معرفى مى‌کنند و بر صلاحیت آنها شهادت مى‌دهند، آنها را به مجلس خبرگان بفرستید؛ تا این مجلس همواره با همان استحکام و اقتدارى که قانون براى آن معین کرده است، بماند و آینده‌ى کشور تضمین شود.البته امروز هم تبلیغاتى در گوشه و کنار هست، اما نه به حجم هشت سال قبل؛ چون از اینکه حرف آنها در مردم اثر بگذارد، مأیوس شده‌اند. همه از روى احساس تکلیف و وظیفه شرکت کنند.

خطبه ‏هاى نماز عید سعید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی1385/08/02 
هرکس حق دارد از خود و نامزد انتخاباتى خود دفاع و حمایت کند؛ این مانعى ندارد. تبلیغات در حد متعارف و بدون اسراف و زیاده‌روى، خیلى خوب است؛ اما اهانت، تخریب و بدگویى - این‌کارهایى که جزو رسوم زشتِ بعضى از کشورهاى غربى است - را کنار بگذارند؛ بگذارند مردم در یک فضاى آرام، با تشخیص، با بصیرت و بدون سراسیمگى انتخاب کنند.
  • ۹۰/۱۰/۰۱
  • سربازِ گمنام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی